شتر کشتنلغتنامه دهخداشتر کشتن . [ ش ُ ت ُ ک ُ ت َ ] (مص مرکب ) نحر کردن شتر. اشتر سر بریدن : اجتزار، جزر؛ شتر کشتن . (منتهی الارب ). رجوع به اشتر کشتن شود.
شتر کشتنیلغتنامه دهخداشتر کشتنی . [ ش ُ ت ُ رِ ک ُ ت َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شتر که کشتن را باشد. شتر که کشتن را سزد. شتر که آماده و مهیای نحر باشد. شترکه ازدر نحر کردن باشد: جزور
شترلغتنامه دهخداشتر. [ ش َ ت َ ] (اِخ ) نام قلعه ای است از اعمال اران میان بردعه و گنجه . (از معجم البلدان ).
شترلغتنامه دهخداشتر. [ ش َ ] (اِ) کناره و گوشه . (برهان ) (غیاث اللغات ) (انجمن آرا) (آنندراج ). کنار. (فرهنگ جهانگیری ). || (هندی ، اِ) مأخوذ ازهندی به معنی دشمن . (از برهان
شتر کشتنیلغتنامه دهخداشتر کشتنی . [ ش ُ ت ُ رِ ک ُ ت َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شتر که کشتن را باشد. شتر که کشتن را سزد. شتر که آماده و مهیای نحر باشد. شترکه ازدر نحر کردن باشد: جزور
اتسارلغتنامه دهخدااتسار. [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) شتر کشتن و اعضاء آن بخش کردن . || بهره کردن گوشت جزور را. || میانه حال گشتن .
اجتزارلغتنامه دهخدااجتزار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شتر کشتن . (منتهی الارب ). اشتر کشتن و پوست باز کردن وی . (تاج المصادر). || برای کشتن گرفتن گوسپند و مانند آن . || اجتزروا فی القتال
نحرفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (فقه) شتر کشتن.۲. (ادبی) تبدیل مفعولات به فع میباشد.۳. (اسم) [جمع: نُحور] [قدیمی] قسمت بالای سینه؛ گلو یا جای گردنبند.۴. [قدیمی، مجاز] گلو بریدن.۵. [قدیمی،