شتانلغتنامه دهخداشتان . [ ش َ ] (اِخ ) نام کوهی است در مکه بین کَدا و کُدای و حضرت محمد (ص ) هنگام حج از راه کَداء وارد مکه گردید. (از معجم البلدان ).
شتانلغتنامه دهخداشتان . [ ش َت ْ تا ن َ ] (ع اسم فعل ) جداست . (دهار). اسم فعل به معنی بَعُدَ و مبنی است بر فتح و گاهی مکسور شود. (از اقرب الموارد). شتان بینهما (بضم نون بین بنا
شتانلغتنامه دهخداشتان . [ ش ُ ] (هزوارش ، اِ) به لغت زند و پازند به معنی سالها باشد که جمع سال است و به عربی سنین خوانند. (برهان ) (انجمن آرا) (از آنندراج ).
شطآنلغتنامه دهخداشطآن . [ ش ُ آ ] (ع اِ) ج ِ شاطِی ْٔ. (ازاقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شاطی ٔ شود.
شطانلغتنامه دهخداشطان . [ ش ُطْ طا ] (ع اِ) ج ِ شَطّ. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شط شود.
مشرقلغتنامه دهخدامشرق . [م ُ ش َرْ رِ ] (ع ص ) قدیدکننده ٔ گوشت . (آنندراج ). کسی که گوشت در آفتاب خشک میکند. (ناظم الاطباء). و رجوع به مدخل قبل شود. || روی بشرق کننده . (آنندرا
اسماءالافعاللغتنامه دهخدااسماءالافعال . [ اَ ئُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب )ماکان بمعنی الامر او الماضی مثل روید زیداً؛ ای امهله و هیهات الامر؛ ای بَعُدَ. (تعریفات جرجانی ). اسم فعل ، و آن اسمی
تاج الدینلغتنامه دهخداتاج الدین . [ جُدْ دی ] (القاضی ... مکی ) (اِخ ) ابن احمدبن ابراهیم بن تاج الدین بن محمد متوفی بسال 1066 هَ . ق . قاضی ادیب از اهالی مکه واصلش از مدینه بود اشعا
مالغتنامه دهخداما. (ع اِ) بمعنی چه و چیست . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). کلمه ٔ استفهام است بمعنی چه چیز است . (غیاث ). چه . (ترجمان القرآن ). || هرچه و آنچه و چیزی و آنکه . (نا