شبلغتنامه دهخداشب . [ ش َب ب ] (ع اِ) نوعی از زاج باشد و آن را زاج بلور خوانند و گویند که آن از کوه فروچکد و مانند یخ بفسرد و بهترین وی آن است که از جانب یمن آورند و گویند که
شوپهواژهنامه آزادشوپِه (shupe):شب پایی،بیدار بودن در شب برای مراقبت از محصول کشاورزی،بخصوص در شالیزار
یلدافرهنگ نامها(تلفظ: yaldā) (سُریانی) آخرین شب پاییز در نیمکره شمالی و بلندترین شب سال [مقارن میلاد عیسی (ع)] ؛ (در قدیم) (به مجاز) تاریک و بلند یا تاریک و عمیق .
یلدافرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. شب آخر پاییز و اول زمستان که مقارن است با ولادت حضرت عیسی.۲. (صفت) [قدیمی، مجاز] تاریک و طولانی: ◻︎ باد آسایش گیتی نزند بر دل تنگ / صبح صادق ندمد تا شب یلدا
شبلغتنامه دهخداشب . [ ش َ ] (اِ، ق ) مدت فاصله ٔ از غروب آفتاب تا طلوع صبح صادق . (از فرهنگ نظام ). لیل . (برهان قاطع) (بهار عجم ) (آنندراج ). قرار داشتن قسمتی ازکره ٔ زمین اس