شب نالهلغتنامه دهخداشب ناله . [ ش َ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) ناله نمودن در شب . شب هنگام ناله کردن : به شب ناله ٔ تلخ زندانیان به قندیل محراب روحانیان .نظامی .
شبنازهلغتنامه دهخداشبنازه . [ ش َ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) شب پره را نامند. (فرهنگ جهانگیری ). رجوع شود به شبیازه .
گوشزدلغتنامه دهخداگوشزد. [ زَ ] (ن مف مرکب ) کنایه از سخنی و حرفی بود که یک بار دیگر شنیده شده باشد و نیز سخنی باشد که به شخصی بگویند تا وقتی از اوقات دیگر به کار آن شخص یا دیگری
رفعتلغتنامه دهخدارفعت . [ رِ ع َ ] (اِخ ) یا رفعت لکهنوی . میکولال . از گویندگان هند بود و در لکهنو سکنی داشت و شاگرد نذیر علی نذیر بود. ابیات زیر ازوست :هست چندانکه اجتناب مرای
باقرلغتنامه دهخداباقر. [ ق ِ ] (اِخ ) کاشی . از شعرای پارسی گوی مقیم هند: مشهور به باقرخورده (خرده ؟) اصلش از کاشان بود و از آنجا به هندوستان رفته و هم درآنجا بوطن معهود شتافت .
شب خیزلغتنامه دهخداشب خیز. [ ش َ ] (نف مرکب ) شب خیزنده . آنکه شبها برخیزد. (آنندراج ). کسی که در شب از خواب برمیخیزد، مثل : عابد شب خیز. (از فرهنگ نظام ). کسی که برای عبادت شب هن
تاریک دانلغتنامه دهخداتاریک دان . (اِ مرکب ) مکان تاریکی از عالم روشن ... (آنندراج ). جای بسیار تاریک . مکان تیره و تار : شب خدنگ ناله ای بر آسمان انداختم بی نشان تیری به آن تاریکدان