شبکۀ شعاعیradial networkواژههای مصوب فرهنگستاننوعی الگوی خدمترسانی در سامانههای حملونقل عمومی که در آن مسیرهای مختلف بهصورت همگرا به مرکز شهر وارد و بهصورت واگرا از آن خارج میشوند
شبکۀ حلقوی ـ شعاعیring and radial networkواژههای مصوب فرهنگستاننوعی الگوی خدمترسانی سامانههای حملونقل عمومی که در آن مسیرهای مختلف بهصورت حلقوی و شعاعی طراحی شدهاند
شبکۀ ارتباط دادهایdata communication networkواژههای مصوب فرهنگستانشبکهای جهانی که امکان انتقال سریع و به صرفۀ پیغامها و اطلاعات الکترونیکی را به کاربران میدهد
شبکۀ اطلاعاتinformation networkواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ بههمپیوستهای از پایگاههای رایانهای برای مبادلۀ اطلاعات
شبکۀ الکتریکی فعالactive electric networkواژههای مصوب فرهنگستانشبکهای الکتریکی با یک یا چند چشمۀ انرژی
الکتریسیتهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت سیته، برق، کهربا، رعد وبرق، نیرو صاعقه، برق، آسمانقرمبه، آذرخش، شعاع نورانی الکتریسیتۀجاری، برق مثبت، برق منفی، برق سهفاز، ارت، آند، کاتد، مثبتوم
تشعشعلغتنامه دهخداتشعشع. [ ت َ ش َ ش ُ ] (ع مص ) اندک ماندن از ماه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سپری شدن روزهای ماه جز مقدار کمی از آن : تشعشع الشهر تقضی الا اقله . (از اقرب
رادیولغتنامه دهخدارادیو. [ ی ُ ] (فرانسوی ، اِ) از «بی سیم - پرتو مجهول » مصدر آن رادیه ، بمعنی شعاع دادن ، شعاع افکندن ، پرتو دادن ، پرتو افکندن که بصورت اسمی و صفتی هر دو بکار
دزفوللغتنامه دهخدادزفول . [ دِ ] (اِخ ) (شهر...) آن را دسبول نیز گویند. (ابن بطوطه ). آن را اندیمشک گفته اند، از اقلیم سیم است . اردشیر بابکان ساخت بر دو جانب آب جندی شاپور نهاده
پردهلغتنامه دهخداپرده . [ پ َ دَ / دِ ] (اِ) حجاب . (دهار). غشاء. غِشاوه . خِدر. (دهار) (منتهی الارب ). غطاء. تتق . پوشه . پوشنه . سِتر. سِتاره . اِستاره . سِجاف . سَجف . سِجف .