شبکورلغتنامه دهخداشبکور. [ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سوسن ایذه شهرستان اهواز. دارای 330 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
شب کورلغتنامه دهخداشب کور. [ ش َ ] (ص مرکب ) آنکه به شب هیچ نبیند. أعشی . کسی که در شب چشمش نبیند. (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). رجوع به شب کوری شود. || (اِ مرکب ) خفاش . شب پره
شبکوریفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهنوعی بیماری چشم که در آن بیمار در تاریکی نمیتواند اشیا را ببیند.
شبکوریnyctalopia, night blindness, noctural amblyopiaواژههای مصوب فرهنگستاندید ضعیف در نور کم یا در شب
عشالغتنامه دهخداعشا. [ع َ ] (ع مص ) شبکور گردیدن و ضعیف شدن بینائی . (از ناظم الاطباء). ضعیف شدن بینائی در شب و روز، و گویند نابینا شدن ، و گویند بینا بودن در روز و نابینا شدن
تعاشیلغتنامه دهخداتعاشی . [ ت َ ] (ع مص ) شبکوری نمودن . (زوزنی ). شب کوری نمودن از خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شب کوری نمودن و شب کوری بر خود بستن . (ناظم الاطباء) (از اقرب