شبوطیانلغتنامه دهخداشبوطیان . [ ش َب ْ بو ] (اِ مرکب ) ج ِ شبوطی . تیره ای است از ماهیان استخوانی و نمونه ٔ آن شبوط است . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شبوط شود.
شبطرانلغتنامه دهخداشبطران . [ ش َ ب َ ] (اِخ ) دژی است از توابع طلیطله به اندلس . (از معجم البلدان ).
شبورغانلغتنامه دهخداشبورغان . [ ش َ ] (اِخ ) شبرقان . اشبورقان . اشبرقان . شبورقان . سبورغان . نام شهری میان مرو و نیشابور. رجوع به شبرقان شود.
شبورقانلغتنامه دهخداشبورقان . [ ش َ ] (اِخ ) رجوع به شبرقان و تاریخ بیهقی ص 88، 320، 323، 327، 446، 579 و 580 شود.
شبوطلغتنامه دهخداشبوط. [ ش َب ْ بو / ش ُب ْ بو ] (ع اِ) نوعی از ماهی باشد و آن در دجله ٔبغداد و فرات بهم میرسد و زهره ٔ او را در داروهای چشم بکار برند. نوعی از ماهی نرم بدن خردس
شبطرانلغتنامه دهخداشبطران . [ ش َ ب َ ] (اِخ ) دژی است از توابع طلیطله به اندلس . (از معجم البلدان ).
شبورغانلغتنامه دهخداشبورغان . [ ش َ ] (اِخ ) شبرقان . اشبورقان . اشبرقان . شبورقان . سبورغان . نام شهری میان مرو و نیشابور. رجوع به شبرقان شود.