9994 مدخل
بیدار بودن در شب؛ شب را به بیداری گذراندن.
(شَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - حق نکاح ، مهر، دست پیمان ، کابین . 2 - زواج ، نکاح .
(شَ بَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - عطیه ، بخشش . 2 - خیر، نیکی .
(شَ بَ) [ ع . ] (اِمص .) سیری .
(بَ) [ ع . ] (مص ل .) آرزومند گشتن به جماع ، شدت شهوت .
لکههای قوس
جرقه
تخلیهی قوسی
تخلیه قوس
شب خوش، شام شاد
شب.
شب کور.
شب زفاف