لغتنامه دهخدا
شبروی . [ ش َ رَ ] (حامص مرکب ) عمل شبرو. سیر در شب . رفتن به هنگام تاریکی جهان پس از غروب کردن خورشید: دَلَج ؛ شبروی اول شب است و دَلجَة؛ شبروی آخر شب . (منتهی الارب ) : شبروی کرده کلنگ آسا همه شاهین دلان چون قطا سیمرغ را از آشیان انگیخته .<br