شباکلغتنامه دهخداشباک . [ ش ِ ] (اِخ ) (یوم الَ ...) نام روزی (وقعه یی ) از روزهای عرب جاهلیت است . (از معجم البلدان ).
شباکلغتنامه دهخداشباک . [ ش ِ ] (اِخ ) نام جایگاهی است از طرف راست مصعد به مکه از سوی واقصه بطرف مغرب بر هفت میلی . (از معجم البلدان ).
شباکلغتنامه دهخداشباک . [ ش ِ ] (اِخ ) نام جایی است در بلاد غنی بن اعصر میان ابرق عزاف و مدینه . (از معجم البلدان ).
شباک جرجانیلغتنامه دهخداشباک جرجانی . [ ش َب ْ با ک ِ ج ُ ] (اِخ ) ابوطاهر ابراهیم بن مطهر شباک جرجانی از دوستان و معاصران غزالی در نیشابور و از شاگردان امام الحرمین بود. سپس صحبت غزال
شباکةلغتنامه دهخداشباکة. [ ش ُب ْ با ک َ ] (ع اِ) به معنی دسته ای از شباک . ج ، شبابیک . (از اقرب الموارد). به معنی پنجره . || شبکه و دام شکارچی . || زره هایی که درهم بافته باشد.
شباک جرجانیلغتنامه دهخداشباک جرجانی . [ ش َب ْ با ک ِ ج ُ ] (اِخ ) ابوطاهر ابراهیم بن مطهر شباک جرجانی از دوستان و معاصران غزالی در نیشابور و از شاگردان امام الحرمین بود. سپس صحبت غزال
شباکةلغتنامه دهخداشباکة. [ ش ُب ْ با ک َ ] (ع اِ) به معنی دسته ای از شباک . ج ، شبابیک . (از اقرب الموارد). به معنی پنجره . || شبکه و دام شکارچی . || زره هایی که درهم بافته باشد.
شبکهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. [جمع: شِباک و شَبَکات] هر چیز سوراخسوراخ.۲. [قدیمی] تور ماهیگیری؛ دام صیاد.۳. چند مؤسسه یا دستگاه وابستهبههم که در یک رشته کار میکنند.