شباشبلغتنامه دهخداشباشب . [ ش َ ش َ ] (ق مرکب ) شبانه . در شب . (فرهنگ فارسی معین ). تا روز نشده . در همان شب . (یادداشت مؤلف ): از آنجا لشکر را به دو قسمت نموده شباشب بسمت قلعه
شاشبند شدنلغتنامه دهخداشاشبند شدن . [ ب َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بند آمدن بول در مثانه و راه بیرون شدن نیافتن . به بیماریی مبتلا شدن که بول در مثانه بماند و بیرون نتواند آمدن . مبتلا به
روارولغتنامه دهخداروارو. [ رَ رَ / رُو / رُ رُو ] (اِمص مرکب ) کثرت آمد و شد خلق . (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ). آمد و شد خلق در شادی یا شیون . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).بسیا
صبالغتنامه دهخداصبا. [ ص َ ] (ع اِ) باد برین که جای وزیدن آن از مطلع ثریا تا بنات نعش است و آن را قبول هم نامند خلاف دبور. (منتهی الارب ). بادی است که از مابین مشرق و شمال وزد
شاشبند شدنلغتنامه دهخداشاشبند شدن . [ ب َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بند آمدن بول در مثانه و راه بیرون شدن نیافتن . به بیماریی مبتلا شدن که بول در مثانه بماند و بیرون نتواند آمدن . مبتلا به