شایبلغتنامه دهخداشایب . [ ی ِ ] (ع ص ) شائب . مخلوطکننده و آمیزنده . (ناظم الاطباء). || و شیب شایب (شائب ) مبالغه است یعنی پیری بسیار و موی بسیار سفید. (ناظم الاطباء). ج ، شوایب
شعیبلغتنامه دهخداشعیب . [ ش ُ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن ، شیخ ایوب الدین . از زهاد و مرتاضان معاصر یعقوب بن یوسف بن عبدالمؤمن بود که از سلطنت استعفا نمود و مرید شیخ شد. (حبیب السیر
شعیبلغتنامه دهخداشعیب . [ ش ُ ع َ ] (اِخ ) ابن خازم . پیشوای خازمیه یکی از فِرَق پانزده گانه ٔ خوارج . (بیان الادیان ). رئیس خازمیه ، فرقه ای از خوارج . (مفاتیح ).
شعیبلغتنامه دهخداشعیب . [ ش َ ] (ع اِ) توشه دان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). توشه دان از چرم دوخته و یا توشه دان از دو طرف بریده . (منتهی الارب
شعیبلغتنامه دهخداشعیب . [ ش ُ ع َ ] (اِخ ) نام پیغمبری که پدرزن موسی بود و نام اصلی وی اوثیرن و به فارسی یوبب گویند. (ناظم الاطباء). نام نبی علیه السلام و گویند نام اوثیرون بن ص
شعیبلغتنامه دهخداشعیب . [ ش ُ ع َ ] (اِخ ) ابن قتیب . در شاهنامه ٔ فردوسی آمده که داراب بر تازیان که تحت فرماندهی شعیب قتیب بودند غلبه کرد و آنان مطیع و منقاد شدند. نولدکه گوید:
شایبةلغتنامه دهخداشایبة. [ ی ِ ب َ ] (ع ص ) شائبة. مؤنث شائب و شایب و اشیب بمعنی زن موی سپید. (از اقرب الموارد). و رجوع به شائب و شائبة شود. || (اِ) آمیزش و آلودگی . (منتهی الار
بی شایبهلغتنامه دهخدابی شایبه . [ ی ِ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + شایبه ) بی شائبه . بی شک و بی ریب . (ناظم الاطباء). بی آمیزش چیزی وبی آلودگی . (آنندراج ). رجوع به شایبه و شائب
شایبةلغتنامه دهخداشایبة. [ ی ِ ب َ ] (ع ص ) شائبة. مؤنث شائب و شایب و اشیب بمعنی زن موی سپید. (از اقرب الموارد). و رجوع به شائب و شائبة شود. || (اِ) آمیزش و آلودگی . (منتهی الار
بی شایبهلغتنامه دهخدابی شایبه . [ ی ِ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + شایبه ) بی شائبه . بی شک و بی ریب . (ناظم الاطباء). بی آمیزش چیزی وبی آلودگی . (آنندراج ). رجوع به شایبه و شائب
عیبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی شائبه، شایبه، نقیصه، خدشه، علت، کمبود، نامیزانی تَرَک، مو، خَش، خراش، ساییدگی، خوردگی، شکاف لکه، لک، رنگ، چرک ننگ، چیز زشت جراحت، آسیب، صدمه،