شاپ و شوپلغتنامه دهخداشاپ و شوپ . [ پ ُ ] (اِ صوت ، از اتباع ) حکایت صوت آب آنگاه که چیزی چون ماهی در آن طپد : پندارد او بهایم پندارد این بهوپم غافل که در میانه سر گرم شاپ و شوپم ؟
شاپی و تاپیلغتنامه دهخداشاپی و تاپی . [ شاپ ْ پی ُ تاپ ْ پ ] (ق مرکب ، از اتباع ) با عجله ، بدون دقت و مراقبت ، سرسری .
horecaواژهنامه آزادمخفف کلمه های هتل رستوران و کافی شاپ می باشد و در معنای تیمی متخصص فروس و خدمات رسانی به اماکن خاص و غیر مویرگی به کار می رود
چکچاکلغتنامه دهخداچکچاک . [ چ َ ] (اِ صوت ) صدا و آواز پی در پی زدن گرز و شمشیر و امثال آن باشد. (برهان ) (آنندراج ). آواز ضرب گرز و شمشیر که از پی هم زنند. (جهانگیری ). آواز گرز
شاپی و تاپیلغتنامه دهخداشاپی و تاپی . [ شاپ ْ پی ُ تاپ ْ پ ] (ق مرکب ، از اتباع ) با عجله ، بدون دقت و مراقبت ، سرسری .
شاپورلغتنامه دهخداشاپور. (اِخ )... ذوالاکتاف . پسر هرمز دوم (هرمزبن نرسی ). در مجمل التواریخ و القصص آمده است : «هنوز درشکم مادر بود که پدرش بفرمود تاج بر شکم مادرش نهادند، و او
اردشیر دوملغتنامه دهخدااردشیر دوم . [ اَ دَ / دِ رِ دُوْ وُ ] (اِخ ) (ساسانی ) پادشاه ساسانی برادر شاپور ذوالاکتاف پسر هرمز. (مفاتیح ). برادر کوچک (؟) شاپور (دوم ) ذوالاکتاف (هویه سنب