شاویلغتنامه دهخداشاوی . (اِخ ) ابوالقاسم بن دری . شاوی الاصل و ساکن مکناس از قراء و شاعر و نویسنده بود. در سال 1150 هَ . ق . درگذشت . از آثار اوست : حفظالامانی در شرح جعبری . شر
شاویلغتنامه دهخداشاوی . (اِخ ) سلیمان بن عبداﷲ شاوی عبیدی حمیری بغدادی . مردی ادیب و سیاستمدار بود. در بغداد بدنیا آمد و در سال 1209 هَ . ق . درگذشت . از آثار اوست : نظم القطر ا
شاویلغتنامه دهخداشاوی . [ ] (اِخ ) یحیی بن محمدبن محمدبن عبداﷲبن عیسی نابلی ، معروف به شاوی و ملقب به ابوزکریاء. از اهل جزایر و تحصیلاتش در آنجا بود و در سال 1030 هَ . ق . بدنیا
شاویلغتنامه دهخداشاوی . [ وی / وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به شاء و آن لغتی است در شاة بمعنی گوسفند: رجل شاوی ؛ مردی گوسفنددار. (مهذب الاسماء). خداوند گوسپندان . (منتهی الارب ) (آن
شاویدنلغتنامه دهخداشاویدن . [ دَ ] (مص جعلی ) در فرهنگ شعوری آمده است که شاویدن بمعنی شدن اگرچه خود بر وزن مصدر است ولی مفرد است و بهر دو معنی لفظ شدن استعمال میشود و دو بیت ذیل ر
شاویشلغتنامه دهخداشاویش . (معرب ، اِ)بمعنی جاویش در طرابلس و مصر باشد که در برابر سلطان میدویدند. (از دزی ج 1 ص 718). معرب جاویش و اصل کلمه ترکی است و امروزه نزد اعراب به گروهبان
شاویقةلغتنامه دهخداشاویقة. [ ق َ ] (ع ص ) در یک نسخه ٔ خطی مهذب الاسماء کتابخانه ٔ مؤلف معنی کلمه : «زمین شادی » ودر نسخه ٔ خطی دیگر «زمین شاوی » و در نسخه ٔ سوم «رسن سادای » آمد
شاوینلغتنامه دهخداشاوین . (اِ) بمعنی جدا کردن تخم پنبه ازپنبه است . (فرهنگ شعوری ج 2 ورق 131). || پنبه ٔ دولابی که آن را شاوین پنبه نیز گویند. (فرهنگ شعوری ج 2 ورق 131). اما این
شاویةلغتنامه دهخداشاویة. [ ] (اِخ ) نامی است که عرب به بربران ساکن کوه اوراس در الجزایر [ حدود صحراء ] داده اند. این قوم بعدها اسلام پذیرفتند ولی بسیاری از عادات دین قدیم خود را
شاویقةلغتنامه دهخداشاویقة. [ ق َ ] (ع ص ) در یک نسخه ٔ خطی مهذب الاسماء کتابخانه ٔ مؤلف معنی کلمه : «زمین شادی » ودر نسخه ٔ خطی دیگر «زمین شاوی » و در نسخه ٔ سوم «رسن سادای » آمد
شاویدنلغتنامه دهخداشاویدن . [ دَ ] (مص جعلی ) در فرهنگ شعوری آمده است که شاویدن بمعنی شدن اگرچه خود بر وزن مصدر است ولی مفرد است و بهر دو معنی لفظ شدن استعمال میشود و دو بیت ذیل ر
شاویشلغتنامه دهخداشاویش . (معرب ، اِ)بمعنی جاویش در طرابلس و مصر باشد که در برابر سلطان میدویدند. (از دزی ج 1 ص 718). معرب جاویش و اصل کلمه ترکی است و امروزه نزد اعراب به گروهبان
شاوینلغتنامه دهخداشاوین . (اِ) بمعنی جدا کردن تخم پنبه ازپنبه است . (فرهنگ شعوری ج 2 ورق 131). || پنبه ٔ دولابی که آن را شاوین پنبه نیز گویند. (فرهنگ شعوری ج 2 ورق 131). اما این
شاویةلغتنامه دهخداشاویة. [ ] (اِخ ) نامی است که عرب به بربران ساکن کوه اوراس در الجزایر [ حدود صحراء ] داده اند. این قوم بعدها اسلام پذیرفتند ولی بسیاری از عادات دین قدیم خود را