شاولغتنامه دهخداشاو. (ص ) بمعنی خالص چنانکه زر شاو بمعنی زر خالص است . (از غیاث اللغات ). اما صحیح کلمه ساو است با سین مهمله . (حاشیه ٔ غیاث اللغات چ دبیرسیاقی ). رجوع به ساو ش
شعولغتنامه دهخداشعو.[ ش َع ْوْ ] (ع مص ) بر پای خاستن موی بر اندام . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به شعوة شود.
شأوفرهنگ انتشارات معین[ ع . ] 1 - (مص م .) سبقت گرفتن . 2 - کندن . 3 - (اِ.) غایت هر چیز. 4 - تک ، ته . 5 - مهار شتر. 6 - به شکل شتر. 7 - خاک چاه . 8 - زنبیل .
شأولغتنامه دهخداشأو. [ ش َءْوْ ] (ع اِ) سبد و زنبیل . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || مهار ناقة. || پشکل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظ
شأولغتنامه دهخداشأو. [ ش َءْوْ ] (ع مص ) درگذشتن و سبقت نمودن . (منتهی الارب )(از اقرب الموارد). شأوت ُ القوم شأواً؛ اذا سبقتهم . (تاج العروس ). || بشگفت آوردن کسی را. || خا
شأولغتنامه دهخداشأو. [ ش َءْوْ ] (ع اِ) سبد و زنبیل . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || مهار ناقة. || پشکل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظ
شأولغتنامه دهخداشأو. [ ش َءْوْ ] (ع مص ) درگذشتن و سبقت نمودن . (منتهی الارب )(از اقرب الموارد). شأوت ُ القوم شأواً؛ اذا سبقتهم . (تاج العروس ). || بشگفت آوردن کسی را. || خا