شاهدختلغتنامه دهخداشاهدخت . [ دُ ] (اِ مرکب ) دخت شاه . دختر شاه . شاهزاده خانم . فرزند مادینه ٔ شاه . || شاه دختر.
شاهرختلغتنامه دهخداشاهرخت . [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان زیرکوه بخش قاین شهرستان بیرجند. دارای 918 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات . شغل اهالی زراعت و مالداری است . (از فره
شهدختفرهنگ نامها(تلفظ: šah doxt) (شه = شاه + دخت = دختر) ، دختر شاه ؛ (به مجاز) عالی قدر و ارزشمند .
آمیتیسفرهنگ نامها(تلفظ: āmitis) (در اعلام) شاهدخت ایرانی نوهی کیاکسار پادشاه ماد که پس از آن که نبرد بین شام و بابل و مصر با مادها به صلح انجامید به خواست پادشاه وقت که پدرش بو
استراتنیسلغتنامه دهخدااستراتنیس . [ اِ را ت ُ ] (اِخ ) شاهدخت یونانی که جمال او بکمال بود و وی دختر دِمِتریُس پُلیُکرِت و زوجه ٔ سِلکوس نیکاتُر پادشاه سوریه سلکوس او را طلاق داد تا پ