شرم آوردیکشنری فارسی به انگلیسیflagrant, ignominious, monumental, shameful, smut, smutty, black, discreditable, disgraceful, ignoble, infamous, reprehensible
شاخ آورلغتنامه دهخداشاخ آور. [ وَ ] (نف مرکب ) کثیرالاغصان . پرشاخ . متدوح . متدوحه . (یادداشت مؤلف ).
شرم آورلغتنامه دهخداشرم آور. [ ش َ وَ ] (نف مرکب ) خجلت آور. مایه ٔ شرم و خجلت . که شرمساری آرد. مورث خجلت . مایه ٔ خجلت . موجب سرافکندگی . (یادداشت مؤلف ).آنچه موجب شرم شود. خجلت
غسانیانلغتنامه دهخداغسانیان . [ غ َس ْ سا ] (اِخ ) ملوک غسان . دولت غسانی در شمال غربی عربستان ، در ناحیه ای به نام حوران و بلقاء در مجاورت مستملکات دولت روم قرار داشت . و با آن دو
بیروتلغتنامه دهخدابیروت . [ ب َ ] (اِخ ) شهری است معروف بر ساحل دریای شام و از اعمال دمشق است . فاصله ٔ میان آن تا صیدا سه فرسنگ است و بنا بگفته ٔ بطلمیوس طول بیروت 65 درجه و 45
غزلغتنامه دهخداغز. [ غ ُ ] (اِخ ) صنفی از ترکان غارتگر بوده اند که در زمان سلطان سنجر قوت گرفتند و خراسان را به تصرف آوردند و سلطان سنجر را گرفته در قفس کردند. (برهان قاطع). غ
صوفیهلغتنامه دهخداصوفیه . [ فی ی َ / ی ِ] (اِخ ) پیروان طریقه ٔ تصوف . اهل طریقت . آنان که ازطریق ریاضت و تعبد، طالب راه یافتن به حق و حقیقت اند. گروهی که از اواخر قرن دوم هجری د
عربستانلغتنامه دهخداعربستان . [ ع َ رَ ب ِ ] (اِخ ) عربستان شبه جزیره ای است که از طرف جنوب به خلیج عدن و تنگه ٔ باب المندب و اقیانوس هند و دریای عمان و از مغرب به دریای سرخ (قلزم