شام آبادلغتنامه دهخداشام آباد. (اِخ ) دهی از دهستان کربال بخش زرقان شهرستان شیراز دارای 198 تن سکنه . آب آن از رود کر. محصول آن غلات ، برنج و چغندر. شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ
شأملغتنامه دهخداشأم . [ ش َءْ م ْ ] (ع مص ) بدفالی آوردن کسی بر قوم خود و با «علی » نیز متعدی شود چون ؛ شأم علی قومه و شئم علیهم (مجهول )؛ بدفال گردید بر قوم خود و بدفال گردی
شأملغتنامه دهخداشأم . [ ش َءْم ْ ] (اِخ ) نام کشوری است . (از صحاح اللغة). ملک شام و آن شهری است که در سمت چپ قبله قرار گرفته است . (از اقرب الموارد). رجوع به شام شود.
مرعشلغتنامه دهخدامرعش . [ م َ ع َ ] (اِخ ) شهری است به شام ، نزدیک انطاکیه . (منتهی الارب ). شهرکی است خرم [ به شام ] و آبادان و خرد و با کشت بسیار و آبهای روان . (حدود العالم )
طرسوسلغتنامه دهخداطرسوس . [ طَ رَ / طَ ] (اِخ ) شهری است مر مسلمانان را که بسیار ارزانی و فراخ سالی دارد، در دست ارامنه بود، باز در دست مسلمانان افتاد. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
رستم آبادلغتنامه دهخدارستم آباد. [ رُ ت َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای چهارگانه ٔ بخش رودبار شهرستان رشت . مرکز دهستان قصبه ٔ کلوزر است که در یکهزارگزی راه شوسه ٔ رشت واقع و به رستم
مشارف الشاملغتنامه دهخدامشارف الشام . [ م َ رِ فُش ْ شا ] (اِخ ) آن دههاست از عرب که متصل زمین آبادان است . از آن است «سیوف مَشرفیّة»؛ یعنی شمشیرهای منسوب به سوی مشارف . لا یقال : مشار
الفت عظیم آبادیلغتنامه دهخداالفت عظیم آبادی . [اُ ف َ ت ِ ع َ ] (اِخ ) لاله اوجا گرچند، قوم کایتهه ماتهر، معاصر میرمحمد علیم تحقیق سمرقندی . از شاعران هند بود و بخدمت میرمحمدعلیم میرسید. ن