شالی پایهلغتنامه دهخداشالی پایه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) شالی زار و برنج زار. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء).
شالیلغتنامه دهخداشالی . (اِ) شالی زار را گویند که برنج زار باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). || در مازندران زراعت برنج را شالی گویند. (فرهنگ نظام ). || دانه ٔ برنج که در پوست باشد
پایهلغتنامه دهخداپایه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ) هریک از طبقات چیزی که بر آن طبقات برروند یا فرودآیند چون طبقات نردبان و منبر و پلکان بام . مرقاة. پله . زینه . دَرَجه . هر مرتبه از زی
چلتوک زارلغتنامه دهخداچلتوک زار. [ چ َ ] (اِ مرکب ) شلتوک زار. زمینی که در آن برنج کارند. برنج زار. شالی پایه . شالی زار. و رجوع به شالی پایه و شالی زار شود.
گرنجارلغتنامه دهخداگرنجار.[ گ ُ رِ ] (اِ مرکب ) (از: گرنج + جار = زار پسوند مکان ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). برنج زار و شالی زار. (برهان ). شالی پایه نیز گویند. (جهانگیری ) (آنندر
خان آبادلغتنامه دهخداخان آباد. (اِخ ) حکومتی است درجه 2 که مربوط به حکومت کلان قندز و در حوزه ٔ ولایت قطغن واقع بوده و تخمیناً بین خطوط 68 و 69 درجه 26 و 52 دقیقه 3 و17 ثانیه طول ال
روزنامۀ زندهliving newspaperواژههای مصوب فرهنگستانشکلی از نمایش مستند که در اوایل قرن بیستم پدید آمد و با مسائل روز جامعه سروکار دارد و براساس حقایق تاریخی مستند و طنز سیاسی پایهریزی میشود؛ این نوع نمایش، مان