شالحلغتنامه دهخداشالح . [ ل ِ ] (ع اِ) نوعی از ماهی خرد و کوچک باشد که به زبان علمی آن را کلوپیدیا خوانند. دهانی خرد و دندانهای کم دارد و برخی بی دندان باشد. و هر یک از آنها 700
شعلهگویش اصفهانی تکیه ای: šo:la / alo طاری: berâz-e âteš / šohla طامه ای: šo:la طرقی: šo:la کشه ای: šo:la نطنزی: šo:la
حالعلغتنامه دهخداحالع. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن عابربن شالح بن ارفحشدبن سام بن نوح (ع ). وی پدر ارغنون و او پدر ساروغ است و هو اول من شکل الدراهم و الدنانیر. (تاریخ گزیده چ براون ج 1
عدنانلغتنامه دهخداعدنان . [ ع َ ] (اِخ ) نام یکی از اجداد حضرت رسول است که بسیار فصیح بود. (فرهنگ نظام ) (آنندراج ). در غیاث است که نام یکی از اجداد حضرت رسول است که بغایت فصیح ب
غابربن ملحلغتنامه دهخداغابربن ملح . [ ](اِخ ) در انساب سمعانی ضمن نسب حضرت پیغمبر صلی اﷲ علیه و سلم نام جدّ بیست و چهارم آن حضرت را بدینسان آورده است : عدنان بن اُدبن ُ أدَدبن الهمیس