شافرکاملغتنامه دهخداشافرکام . [ ف ُ ] (اِخ )رود... لغتی است در شاپورکام که رودی است در بخارا.رجوع به تاریخ بخارای نرشخی ص 38 و شاپورکام شود.
شاپورکاملغتنامه دهخداشاپورکام . (اِخ ) رود... از رودهای بخارا و نواحی آن . نرشخی درباره ٔ آن نویسد: «رود شاپورکام و عامه ٔ بخارا شافر کام خوانند و آورده اند که یکی از فرزندان کسری ا
شاد کاملغتنامه دهخداشادکام . (اِخ ) (رودخانه ٔ...) سرحد چهاردانگه . آبش شیرین و گوارا. از چشمه یرگهدگی برخاسته وارد رودخانه ٔ شادکام شده بمسافت هفده هجده فرسخ به دریاچه ٔ کافتر فرو
شادکام گشتنلغتنامه دهخداشادکام گشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) شادکام شدن . خوشحال و مسرور شدن : چو این نامه ٔنامور شد تمام بشه داد و شه گشت ازو شادکام نظامی .
شادکاملغتنامه دهخداشادکام . (اِخ ) نام برادر فریدون . (فرهنگ جهانگیری ) (برهان قاطع) : برادر دوبودش دو فرخ همال ازو هر دو آزاده مهتر بسال یکی بود از ایشان کیانوش نام دگر نام پر ما