شاغفارلغتنامه دهخداشاغفار. [ ] (اِ) اصل السوس . (الفاظ الادویه ). اصابع السوس . رجوع به سوس و برهان قاطع ذیل سوس شود.
اغفارلغتنامه دهخدااغفار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ غَفر، بمعنی بزغاله ٔ کوهی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ج ِ غَفر، بمعنی بچه ٔ گاو. الغِفر؛ ولدالبقرة. غُفر. غَفر. ج
اغفارلغتنامه دهخدااغفار. [ اِ ] (ع مص ) پوست مانندی بر غوره ٔ خرما برآمدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). قشرمانندی برخرمای نارس برآمدن : اغفر النخل ؛ رکب بسره شی ٔ کالقشر. (از
شابارلیلغتنامه دهخداشابارلی . (اِخ ) سلستینو. نام مستشرق ایتالیائی بزبان عربی ، اخبار ایطالیا که با ترجمه ٔ ایتالیائی بسال 1888 م . در رم به چاپ رسیده از آثار او است . (معجم المطبو
شابهارلغتنامه دهخداشابهار. [ ب َ ] (اِخ ) نام بتکده ای بود در نواحی کابل که در اطراف آن دشتی بس بزرگ واقع است . (فرهنگ جهانگیری ) : هر چه در هندوستان پیل مصاف آرای بودپیش کردی و د
شابهارلغتنامه دهخداشابهار. [ ب ُ ] (اِخ ) به قول سمعانی قریه ای است از قرای بلخ و عده ای از راویان بدان منسوبند. (معجم البلدان ). و رجوع به انساب سمعانی و ماده ٔ قبل شود.
اغفارلغتنامه دهخدااغفار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ غَفر، بمعنی بزغاله ٔ کوهی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ج ِ غَفر، بمعنی بچه ٔ گاو. الغِفر؛ ولدالبقرة. غُفر. غَفر. ج
اغفارلغتنامه دهخدااغفار. [ اِ ] (ع مص ) پوست مانندی بر غوره ٔ خرما برآمدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). قشرمانندی برخرمای نارس برآمدن : اغفر النخل ؛ رکب بسره شی ٔ کالقشر. (از
شابارلیلغتنامه دهخداشابارلی . (اِخ ) سلستینو. نام مستشرق ایتالیائی بزبان عربی ، اخبار ایطالیا که با ترجمه ٔ ایتالیائی بسال 1888 م . در رم به چاپ رسیده از آثار او است . (معجم المطبو
شابهارلغتنامه دهخداشابهار. [ ب َ ] (اِخ ) نام بتکده ای بود در نواحی کابل که در اطراف آن دشتی بس بزرگ واقع است . (فرهنگ جهانگیری ) : هر چه در هندوستان پیل مصاف آرای بودپیش کردی و د
شابهارلغتنامه دهخداشابهار. [ ب ُ ] (اِخ ) به قول سمعانی قریه ای است از قرای بلخ و عده ای از راویان بدان منسوبند. (معجم البلدان ). و رجوع به انساب سمعانی و ماده ٔ قبل شود.