شارژفرهنگ انتشارات معین(رْ) [ فر. ] 1 - (اِ.) بار، حمل . 2 - مقدار برق لازم برای باتری . 3 - هزینه ای که ساکنان یک مجتمع مسکونی برای خدمات و نگه داری از مجتمع می پردازند، هزینة سرانة
شارژفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. مقدار برق یک دستگاه.۲. (اسم مصدر) عمل ذخیره کردن برق در یک دستگاه.۳. هزینهای که در ازای خدمات ارائه شده به کسی داده میشود.۴. (صفت) [عامیانه، مجاز] شاد وسرح
شارجلغتنامه دهخداشارج . [ رَ ] (اِخ ) نام جزیره ای در خلیج ایران . (ناظم الاطباء). ظاهراً همان شارجه است . رجوع به شارجه شود.