شارقلغتنامه دهخداشارق . [ رِ ] (اِخ ) نام بتی در جاهلیت . (منتهی الارب ). اسم صنم فی الجاهلیة. (اقرب الموارد).
شارقلغتنامه دهخداشارق . [ رِ ] (ع اِ) آفتاب . (دهار) (غیاث ). آفتاب وقتی که برآید. (منتهی الارب ). الشمس حین تشرق . و قولهم «لااکلمک ما ذرّ شارق »، ای ما طلع قرن الشمس . (اقرب ا
شارقلغتنامه دهخداشارق . [ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از شرق و شروق . طالع. برآینده . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). روشن . تابان . (غیاث ) : تا صبح صادق از افق باختر شارق گردد. (س
شارغلغتنامه دهخداشارغ . [ رَ ] (اِ) دستار. (آنندراج ). و این لفظ ترکی است . (غیاث ). شاید همان شاره باشد. رجوع به شاره شود.
شارغلغتنامه دهخداشارغ . [ رِ ] (اِخ ) ابن فالغ. در شجره ٔ نسب حضرت رسول اکرم (ص ) منقول از ابن عباس نام یکی از اجداد پیغمبر اسلام دانسته شده است . (انساب سمعانی ورق 4).
شارقنج بالالغتنامه دهخداشارقنج بالا. [ ق ُ ج ِ ] (اِخ ) دیهی است از دهستان القورات ، بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند واقع در 24 هزارگزی شمال باختری بیرجند و آن دامنه است و آب و هوای معتدل دا
شارقنج پایینلغتنامه دهخداشارقنج پایین . [ ق ُ ج ِ ] (اِخ ) مزرعه ای است جزء شارقنج بالا. رجوع به شارقنج بالا شود.
شارقنجلغتنامه دهخداشارقنج . [ ق ُ ] (اِخ ) دیهی کوچک است از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند و آن جلگه ای است و آب و هوای معتدل دارد و سکنه ٔ آن 18تن است . آب آن از قنات محصول
شارقةلغتنامه دهخداشارقة. [ رِ ق َ ] (اِخ ) قلعه ای است به اندلس . (منتهی الارب ). حصنی است در اندلس از اعمال بلنسیه ، واقع در خاور اندلس . (معجم البلدان ).
شارقنج بالالغتنامه دهخداشارقنج بالا. [ ق ُ ج ِ ] (اِخ ) دیهی است از دهستان القورات ، بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند واقع در 24 هزارگزی شمال باختری بیرجند و آن دامنه است و آب و هوای معتدل دا
شارقنج پایینلغتنامه دهخداشارقنج پایین . [ ق ُ ج ِ ] (اِخ ) مزرعه ای است جزء شارقنج بالا. رجوع به شارقنج بالا شود.
شارقنجلغتنامه دهخداشارقنج . [ ق ُ ] (اِخ ) دیهی کوچک است از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند و آن جلگه ای است و آب و هوای معتدل دارد و سکنه ٔ آن 18تن است . آب آن از قنات محصول
شارقةلغتنامه دهخداشارقة. [ رِ ق َ ] (اِخ ) قلعه ای است به اندلس . (منتهی الارب ). حصنی است در اندلس از اعمال بلنسیه ، واقع در خاور اندلس . (معجم البلدان ).
شارقةلغتنامه دهخداشارقة. [ رِ ق َ ] (ع ص ) چیزی روشن . (غیاث ) (آنندراج ). || (اِ) روشنی آفتاب . (غیاث ) (آنندراج ).