شارش بحرانیcritical flowواژههای مصوب فرهنگستانشارشی که سرعت حرکت آن با سرعت صوت در همان محیط برابر است
شارش بحرانی مجراروبازcritical channel flowواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شارش مجراروباز که عدد فرود آن یک است
شارش اَبَربحرانی مجراروبازsupercritical channel flowواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شارش مجراروباز که عدد فرود آن بیش از یک است
کمال الدینلغتنامه دهخداکمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) علی بن سلیمان بحرانی از معاصران خواجه نصیر طوسی و در حکمت و علوم عقلی و نقلی متبحر بود. وی استاد ابن میثم بحرانی شارح نهج ال
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) بحرانی . صاحب روضات آرد: واو احمدبن محمدبن یوسف خطی بحرانی در اول و ثانی است . شیخ یوسف ذکر او آورده گوید: وی علاّمه ٔ فهامه و زاهدی عاب
دیکتاتورلغتنامه دهخدادیکتاتور. [ ت ُ ] (فرانسوی ، اِ) خودکامه . خودرأی . مستبد. مطلق العنان . اصلاً عنوان هریک از قضاتی که در روم قدیم در مواقع خطیر و بحرانی برای اداره ٔ امور کشور
ابوعلیلغتنامه دهخداابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) طبرسی . فضل بن علی بن فضل ملقب به امین الدین . از مشاهیر محدثین و مفسرین و فقهای مأئه ٔ ششم است و او از شیخ ابوعلی بن شیخ الطائفه اب
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) خالدی زنجانی (خواجه ) ملقب به صدرالدین و صدر جهان و چاویان . وزیر کیخاتوبن اباقا.صاحب حبیب السیر گوید: در جامعالتواریخ جلالی مسطور است ک