شاذلغتنامه دهخداشاذ. (اِ، مزید مقدم و مؤخر) در بعضی اسماء امکنه به صورت مزید مقدم آمده : شاذبهمن . شاذشاپور. شاذفیروز. شاذقباد. شاذکان . شاذکوه . شاذمهر. شاذهرمز. شاذیاخ . (یادداشت مؤلف ). و در بسیاری موارد مزید مؤخر اسماء است . رجوع به شاد شود.
شاذلغتنامه دهخداشاذ. (اِخ ) امیری در متابعان یبغو که مقارن حمله ٔ عرب در طخارستان ، مشرق بلخ سلطنت میکردو نیزک طرخان که در بادغیس بود مطیع این شاذ بشمار می آمد. رجوع به ایران در زمان ساسانیان ، ص 552 شود.
شاذلغتنامه دهخداشاذ. [ شاذذ ] (اِخ ) ابن فیاض . محدث و نامش هلال است . در تبصیر چنین آمده و او ابوعبیدةالیشکری البصری صدوق است . (تاج العروس ذیل شذّ). تابعی است . رجوع به ابوعبیدة شاذبن فیاض البصری شود.
شاذلغتنامه دهخداشاذ. [ شاذذ ] (ع ص ) نادر. (منتهی الارب ). کمیاب . دیریاب . دشواریاب . تنگ یاب . عزیز. منفرد. (اقرب الموارد). ج ، شَواذّ. (اقرب الموارد). قلیل . اندک و کم عدد از مردم . (منتهی الارب ). ج ، شُذّاذ. (اقرب الموارد). || تنها مانده . (غیاث ). جداشده . (آنندراج ). تنها و غریب . (من
صندلی کودکbaby car seat, child safety seat, infant safety seat,child restraint system, child seat,baby seat, restraining car seat, car seatواژههای مصوب فرهنگستانصندلی ایمنی برای نشستن کودک در خودرو بهمنظور جلوگیری از آسیب رسیدن به او در هنگام تصادف
هشداردهندة کمربند ایمنیseat belt reminder/ seatbelt reminder, SBR, seat belt warning, seat belt alarmواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای که در صورت نبستن کمربند ایمنی ازطریق علائم صوتی یا تصویری یا نوری هشدار میدهد
پاخورۀ برنجcrown sheath rot of rice, rice crown sheath rotواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بیماری قارچی که در آن غلاف طوقۀ برنج قهوهای تیره میشود و بوتۀ آن میخوابد
گزارش کار دوربینdope sheet, caption sheet, cap sheetواژههای مصوب فرهنگستانفهرستی از نماهای فیلمبرداریشده و همچنین فهرستی از محتوای حلقههای فیلم
شاذانیلغتنامه دهخداشاذانی . (اِخ ) خالدبن سفیان ... از محدثین است . (ریحانة الادب ). رجوع به خالدبن سفیان شود.
شاذانیلغتنامه دهخداشاذانی . (اِخ ) محمدبن نعیم از محدثین است . (ریحانة الادب ). رجوع به شاذان بن نعیم شود.
شاذرلغتنامه دهخداشاذر. [ ذَ ] (معرب ، اِ) معرب چادر. شوذر. (المعرب جوالیقی ج 2، حاشیه ٔ ص 105). رجوع به چادر و شوذر شود.
شاذانیلغتنامه دهخداشاذانی . (اِخ ) خالدبن سفیان ... از محدثین است . (ریحانة الادب ). رجوع به خالدبن سفیان شود.
شاذانیلغتنامه دهخداشاذانی . (اِخ ) محمدبن نعیم از محدثین است . (ریحانة الادب ). رجوع به شاذان بن نعیم شود.
شاذرلغتنامه دهخداشاذر. [ ذَ ] (معرب ، اِ) معرب چادر. شوذر. (المعرب جوالیقی ج 2، حاشیه ٔ ص 105). رجوع به چادر و شوذر شود.
حدیث شاذلغتنامه دهخداحدیث شاذ. [ ح َ ث ِ شاذذ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از دوازده قسم حدیث ضعیف است . رجوع به حدیث شود.
اسکفشاذلغتنامه دهخدااسکفشاذ. [ اِ ک َ ] (اِخ ) نام جد شیخ کبیر ابوعبداﷲ محمدبن خفیف بن اسکفشاد الضبی الشیرازی . از مشاهیر متصوفه . محمد قزوینی در حاشیه ٔ شدّالازار آورده : چنین است در نسخه ٔ «ب » (نسخه ٔ کتابخانه ٔ موزه ٔ بریطانیا) و نسخه ٔ «ق » (نسخه ٔ کتابخانه ٔ تقی بهرامی ) بهمزه و سین مهمله
تنوین شاذلغتنامه دهخداتنوین شاذ. [ ت َن ْ، ن ِ شاذذ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تنوینی است که بدون هیچ موجبی و تنها بمنظور فراوان ساختن صدای کلمه به آخر آن ملحق سازند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به تنوین و دیگر ترکیبهای آن شود.
ابن بابشاذلغتنامه دهخداابن بابشاذ. [ اِ ن ُ ] (اِخ ) ابوالحسن طاهربن احمدبن بابشاذ. وفات 469 هَ .ق . از علمای نحو. اصلاً ایرانی از مردم دیلم . او در نحو امام عصر خویش بود. در مصر شهرت یافته و در دیوان انشای مصر رتبه و راتبه داشت و غلطهای نامه ها را اصلاح میکرد. درآ