شادی مبارکلغتنامه دهخداشادی مبارک . [ م ُ رَ ] (جمله ٔ دعایی ) کلامی است مشهور که در وقت تهنیت عروسی و ولادت و امثال آن گویند : حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمدشادیت مبارک باد ای عاشق
شادیگویش اصفهانی تکیه ای: šâdi طاری: xošhâli / šâdi طامه ای: šâdi طرقی: šâdi / xošhâli کشه ای: šâdi نطنزی: šâdi
شادیفرهنگ مترادف و متضاد۱. ابتهاج، انبساط، بهجت، خرمی، خوشحالی، سرور، شادمانی، فرح، مسرت، نزهت، نشاط ۲. جشن، طرب، عشرت، عیش ۳. بوزینه، میمون ≠ اندوه، غم
شادیدیکشنری فارسی به انگلیسیcheer, delight, disport, festiveness, gayness, happiness, jollity, joy, joyousness, lift, merriment, sunshine
مبارکباد دادنلغتنامه دهخدامبارکباد دادن . [ م ُ رَ دَ] (مص مرکب ) تهنیت گفتن . (از آنندراج ) : وصل جانان ظاهراً نزدیک شد کامشب دلم میدهد هر لحظه از شادی مبارکباد من .حکیم زلالی (از آنندر
مبارک الغتنامه دهخدامبارک ا. [ م ُ رَ کُل ْ لاه ] (اِخ ) مؤلف مرآت خیال وی را سخت ستوده و از او است :این رفیقان به رنج شادی من همدم عیش و نامرادی من ساقی و ساغرو شراب مننددر شب تا
شادیلغتنامه دهخداشادی . (حامص ) شادمانی . خوشحالی . بهج . بهجت . استبهاج . بشاشت . مسرت . نشاط. طرب . ارتیاح . وجد. انبساط. سرور. فرح . سراء. (ترجمان القرآن ). مرحان . (منتهی ال
غدیوتیلغتنامه دهخداغدیوتی . [ غ َدْ ] (اِخ ) شیخ شادی غدیوتی یکی از درویشان ساکن غدیوت بود. وی از جمله ٔ منظوران و مقبولان خواجه بهاءالدین نقشبندی (وفات 790 یا791 هَ . ق .) به شما
فرخلغتنامه دهخدافرخ . [ ف َرْ رُ ] (ص ) مبارک . خجسته . میمون . (برهان ). بشگون . نیک . فرخنده . سعد. (یادداشت به خط مؤلف ) : به ایران چو آید پی فرخش ز چرخ آنچه خواهد دهد پاسخ