شادکامیلغتنامه دهخداشادکامی . (حامص مرکب ) خرمی . کامروایی . خوشحالی : بهار خرم نزدیک آمد از دوری بشادکامی نزدیک شد نه مندوری . جلاب بخاری (از لغت فرس ).نماند چنین دان جهان بر کسی
نعمتفرهنگ نامها(تلفظ: neemat) (عربی) هر چیزی که باعث شادکامی ، آسایش زندگی و سعادت انسان می شود ؛ (در قدیم) مال ، ثروت ؛ عطا ، بخشش ؛ نیکی ، خوبی ؛ محصول ؛ روزی ، رزق ؛ هدیه ،
بیرنجیلغتنامه دهخدابیرنجی . [ رَ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بیرنج . بی آزاری . بی اذیتی . || بیزحمتی : به آسانی نیابی شادکامی به بیرنجی نیابی نیکنامی . (ویس و رامین ).رجوع به بی