شادنجانلغتنامه دهخداشادنجان . [ دَ ] (اِخ ) نام یکی از عشایر کرد که گرداگرد شهرهای جبال ساکن بودند. رجوع به کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او تألیف رشید یاسمی ص 111، 115،183، 192 و
شانجانلغتنامه دهخداشانجان . (اِخ ) دهی از دهستان خامنه بخش شبستر شهرستان تبریز. دارای 1411 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات ، حبوبات . شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از
شانجانلغتنامه دهخداشانجان . (اِخ ) دهی از دهستان خامنه بخش شبستر شهرستان تبریز. دارای 1411 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات ، حبوبات . شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از
تازه روحیلغتنامه دهخداتازه روحی . [ زَ / زِ ] (حامص مرکب ) در این شعر سوزنی ظاهراً بمعانی شادجانی ، روح را شاد و خوش داشتن ، روح را بشاش کردن و سبک روحی آمده است : تدبیر کرای خرِ رهی
خامنهلغتنامه دهخداخامنه . [ م ِ ن ِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستان های پنجگانه ٔ بخش شبستر شهرستان تبریز است . حدود جغرافیایی آن : این دهستانها در باختر بخش و در جلگه قرار دارند از ش