26 فرهنگ

1806 مدخل


شاداب

šādāb

۱. پرطراوت؛ خرم: ◻︎ دائم گل این بستان شاداب نمی‌ماند / دریاب ضعیفان را در وقت توانایی (حافظ: ۹۸۴).
۲. [قدیمی، مجاز] آباد؛ بارونق.

۱. آبدار، پرآب
۲. باطراوت، تروتازه
۳. خرم، شادمان ≠ پژمرده

crisp, lively, luscious, mellow, succulent, vernal, vigorous, wholesome, youthful