شاخصۀ شکلیform attributeواژههای مصوب فرهنگستانهر یک از شاخصههایی که مبتنی بر ویژگیهای ظاهری دستساختهها است و طبقهبندی شکلی براساس آن صورت میگیرد
شاخصۀ دستساختهartifact attributeواژههای مصوب فرهنگستانمشخصۀ غیرقابلتغییر یا متغیر مستقل یک دستساختۀ معین
شاخصۀ سبکیstylistic attribute, stylistic boundary markerواژههای مصوب فرهنگستانویژگی یا شاخصۀ ظاهری یک دستساخته نظیر رنگ و نقش که ممکن است بازتابی از تعلقات و مرزبندیهای سرزمینی باشد و براساس آن میتوان به طبقهبندی سبکی دست زد
شاخصۀ فنیtechnological attributeواژههای مصوب فرهنگستانویژگی یک دستساخته که بستگی مستقیم به نحوۀ تولید و بهکارگیری مواد خام آن دارد و براساس آن میتوان به طبقهبندی فنی دست زد
شاخصۀ کارکردیfunctional attributeواژههای مصوب فرهنگستانویژگی یک شیء نظیر شکل و ملحقات و باقیماندۀ مواد مربوط به کاربری آن که نشانۀ نحوۀ کارکرد آن در گذشته است
دایرهلغتنامه دهخدادایره . [ ی ِ رَ ] (ع ص ) دایرة. مؤنث دایر. دائرة. دورزننده . گردنده . || (اِ) دائرة. در اصطلاح هندسه شکلی باشد مسطح و مدور و خطی گرد وی درگرفته ، و در اندرون
نسر طائرلغتنامه دهخدانسر طائر. [ ن َ رِ ءِ ] (اِخ ) یکی از صور شمالی فلک که چون عقابی به پر توهم شده ، و ستاره ای از قدر اول هم در این صورت واقع است که آن را نیز نسر طائر نامند و ذن
مرغلغتنامه دهخدامرغ . [ م ُ ] (اِ) مطلق پرندگان ، و عربان آن را طیر خوانند. (از برهان ). هر طائر که بال و پر و منقار دارد. (غیاث ). مطلق طایر را گویند سوای کرمهای پردار و قدری
لطیفلغتنامه دهخدالطیف . [ ل َ ] (ع ص ) باریک . ریزه . نازک . مقذذ. (منتهی الارب ). به غایت نازک . (منتخب اللغات ). || به غایت نیکو. نغز. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) : چون لطیف