شابورلغتنامه دهخداشابور. (اِخ ) مصحف شاور. رجوع به شاور و تاریخ جهانگشای جوینی ج 3 ص 183، 184، 371، 378 چ قزوینی شود.
شابورتزیلغتنامه دهخداشابورتزی . [ ت َ ی / ی ی ] (ص نسبی ) نسبت به شابورتزه است که قریه ای از قرای مرو است . (انساب سمعانی ).
شابورانلغتنامه دهخداشابوران . (اِ) شابرن و فولاد معدنی و طبیعی . (ناظم الاطباء). و رجوع به شابرقان وشابرن شود.
شابوراکلغتنامه دهخداشابوراک . (اِ) شابرن و فولاد معدنی و طبیعی . (ناظم الاطباء). و رجوع به شابرقان و شابرن شود.
شابورتزهلغتنامه دهخداشابورتزه . [ ت َ زَ ] (اِخ ) از قرای مرو است و عده ای از راویان بدان منسوبند. (معجم البلدان ).
شابوریلغتنامه دهخداشابوری . (اِخ ) عثمان بن شابور. از ابووایل شقیق بن سلمة روایت کرده است . (انساب سمعانی از الاسماء).
شابوریلغتنامه دهخداشابوری . (اِخ ) محمدبن شعیب بن شابور النیسابوری از اهل دمشق است . عده ای از محدثان شام از وی حدیث شنیده اند. رحیم و عباس بن ولیدبن مربد و دیگران از او روایت کرد
شابورتزیلغتنامه دهخداشابورتزی . [ ت َ ی / ی ی ] (ص نسبی ) نسبت به شابورتزه است که قریه ای از قرای مرو است . (انساب سمعانی ).
شابورانلغتنامه دهخداشابوران . (اِ) شابرن و فولاد معدنی و طبیعی . (ناظم الاطباء). و رجوع به شابرقان وشابرن شود.