شائبهلغتنامه دهخداشائبه . [ ءِ ب َ] (ع اِ) قذر. دنس . ج ، شوائب . (از اقرب الموارد). چرک . (مقدمه ٔ لغت میر سید شریف جرجانی ). || آمیختگی . (آنندراج ). آمیزش . (منتهی الارب ). ||
شائبهواژهنامه آزادکلمه شائبه نیز بمعنی میراث یا عادتی است که مردم از ابا و اجداد بواسطہ رابطہ خون میگیرند, بکار رفتہ, در ترخان نامہ صفحہ چھلم جملہ ای این طور ست "ملک محمود خان ب
شئابهلغتنامه دهخداشئابه . [ ش ِ ب َ ] (ع اِمص ) (از: ش وب ) پلیدی و آلودگی : اگرچه قمع آن شئابه ٔ حشم و نفایه ٔ خدم را حرکت و تجشم این پادشاه بزرگوار دریغ است ... اما مجرد حمیت د
بی شائبهواژهنامه آزادبدون مخلوط کردن کار ها بدون عیبگیری در کار بیدریغ مثلا گفته شود از کمک های بی شائبه شما متشکرم
شائقه ٔ فطریلغتنامه دهخداشائقه ٔ فطری . [ ءِ ق ِ ی ِ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به الهام شود.
بی شائبهواژهنامه آزادبدون مخلوط کردن کار ها بدون عیبگیری در کار بیدریغ مثلا گفته شود از کمک های بی شائبه شما متشکرم
عیبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی شائبه، شایبه، نقیصه، خدشه، علت، کمبود، نامیزانی تَرَک، مو، خَش، خراش، ساییدگی، خوردگی، شکاف لکه، لک، رنگ، چرک ننگ، چیز زشت جراحت، آسیب، صدمه،