سینه دادنلغتنامه دهخداسینه دادن . [ ن َ / ن ِ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از زور و قوت نمودن . (آنندراج ) : گوشه گیران تن بزحمت بی محابا کی دهندچون شناور سینه را در موج دریا کی دهند. میرزا
طرحلغتنامه دهخداطرح . [ طَ ] (ع مص ) انداختن : طرحه و طرح به ؛ انداخت او را. دور گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بیوکندن . (زوزنی ). افکندن . بیرون انداختن . نبذ. ترک . و
perkedدیکشنری انگلیسی به فارسیپرید، باد کردن، جوشیدن، سینه جلو دادن، صاف کردن، خود را گرفتن، سربالاگرفتن، اراستن
perksدیکشنری انگلیسی به فارسیمزایا، باد کردن، جوشیدن، سینه جلو دادن، صاف کردن، خود را گرفتن، سربالاگرفتن، اراستن
perkingدیکشنری انگلیسی به فارسیتقسیم، باد کردن، جوشیدن، سینه جلو دادن، صاف کردن، خود را گرفتن، سربالاگرفتن، اراستن
perkدیکشنری انگلیسی به فارسینفس کشیدن، باد کردن، جوشیدن، سینه جلو دادن، صاف کردن، خود را گرفتن، سربالاگرفتن، اراستن