سینانلغتنامه دهخداسینان . (اِخ )دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد. دارای 646 تن سکنه . آب آن از رودخانه ، قنات . محصول آنجا غلات ، پنبه ، زیره و میوجات . شغل
حافظمیرلغتنامه دهخداحافظمیر. [ ف ِ ] (اِخ ) از مردم قریه ٔ سینان است . صفات حمیده و اخلاق پسندیده داشت و به انواع فضل و کمال آراسته بود. این رباعی از اوست :افسوس که حسنت ای جفاجوی
گرندلیالغتنامه دهخداگرندلیا. [ گ ِ رَ دِ ] (اِ) تیره ٔ سینانتره ، قسمت قابل مصرف آن سرشاخه های گلدار است ماده ٔمؤثر: رزین . و موارد استعمال وی تنطور و عصاره ٔ مایع گرندلیا است . (
اریدهلغتنامه دهخدااریده . [ اَرْ ری دِ ] (اِخ ) آرّیده . برادر نامشروع اسکندر و مادر اورقاصه ای بنام آرینّا بود. و او پس از اسکندر داعیه ٔسلطنت داشت . و اوریدیس دختر سینان و زن ا