سیملغتنامه دهخداسیم . [ س َ ی َ ] (اِ) چوبهایی است که برزیگران بر دو طرف چوبی که بر گردن گاو زراعت گذارند بندند. (برهان ). چوبی است که برزگران بر دو طرف چغ بندند و آنرا به ریسم
سیملغتنامه دهخداسیم . [ س ِ ی ُ / س ِی ْ ی ُ ] (عدد ترتیبی ، ص نسبی ) چیزی که در مرتبه ٔ سوم واقع شود. (ناظم الاطباء) (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). ثالث . ثلاث . سوم . سِیوم . سِ
طنابفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت نخ، ریسمان، رشته رسن، حبل، بند، تار، زه کابل، سیم، سیم بکسل، مفتول مهارکننده، زمام، افسار، کمند▼ زنجیر، پابند، غل، یوغ▼ باربند، بارپیچ
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) جرجانی (سید...) بن حسن بن محمدبن محمودبن احمد حسینی مکنی به ابوابراهیم و ابوالفضائل و ملقب به زین الدین (یا شرف الدین ). در نامه ٔ دانشو
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن ابی الرّجا مکنی به ابوالولید. در نامه ٔ دانشوران (ج 2 ص 275) آمده است که او: از مشاهیر علما و عرفای اواخر مائه ٔ دویم و اوایل مائه ٔ
بربندلغتنامه دهخدابربند. [ ب َ ب َ ] (اِ مرکب ) سینه بند طفلان . (برهان ). پیش بند کودکان . گلوبند. (ناظم الاطباء). || پستان بند زنان چه بر بمعنی پستان هم آمده است و آنرا بعربی ل
بابللغتنامه دهخدابابل . [ ب ِ / ب ُ ] (اِخ ) نام شهری است مشهور در وسط عراق و عراق وسط عالم است پس به این اعتبار بابل مرکز دایره ٔ عالم باشد و از مداین سبعه ٔعراق عرب است و در ک