تلفن بی سیملغتنامه دهخداتلفن بی سیم . [ ت ِ ل ِ ف ُ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رادیو. و اساس آن مانند تلگراف بی سیم بر امواج الکترومانیتیک قرار دارد بدین ترتیب که دستگاه فرستنده مان
سیم کشیدنلغتنامه دهخداسیم کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) کشیدن سیم برای تلفن یا برق . امتداد دادن سیم تلفن یا تلگراف و جز آن .
سیمفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (برق) یک یا چند رشتۀ باریک و بلند ساختهشده از فلزی با رسانایی بالا که برای انتقال برق یا سیگنالهای الکتریکی به کار میرود: سیم برق، سیم تلفن.۲. (شیمی) = نق
تلفنلغتنامه دهخداتلفن . [ ت ِ ل ِ ف ُ ] (فرانسوی ، اِ) کلمه ٔ مرکب فرنگی است از تله به معنی دور و فون به معنی صدا. آلتی است که بدان از نقاط دور مکالمه کنند و این وسیله در سال 18
گشانیلغتنامه دهخداگشانی . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرزان رود شهرستان تویسرکان ، واقع در 21000گزی شمال باختر شهر تویسرکان . منطقه ای است کوهستانی و سردسیر و دارای 1290 تن