سیف الاسلاملغتنامه دهخداسیف الاسلام . [ س َ فُل ْ اِ ] (اِخ )ظهیرالدین طغتگین مؤسس اتابکان دمشق (آل بوری ). جلوس 497 هَ . ق . وی از جمله ٔ رؤسای لشکری سلجوقیان بود که بمقام اتابکی بع
سیف الدولهلغتنامه دهخداسیف الدوله . [ س َ فُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) ابن منقذ. کامل بن علی بن مقلدبن نصربن منقذ کنانی معروف به ابن منقذ. از امرای صلاحیة متولد 526 و در سال 589 هَ . ق . در ق
سیف الدولهلغتنامه دهخداسیف الدوله . [ س َ فُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) ابوالحسن علی بن عبداﷲبن تغلبی . وی در میافارقین بسال 303 هَ . ق . بدنیا آمد. و مردی شجاع ، مهذب و عالی همت بود.بشام رفت
سیف الدولهلغتنامه دهخداسیف الدوله . [ س َ فُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) لقب محمودبن ابراهیم بن مسعودبن سبکتکین است . رجوع به تاریخ گزیده ص 389، آثار الباقیه ص 133 و ابراهیم بن مسعود شود.
سیف الدین الآمدیلغتنامه دهخداسیف الدین الآمدی . [ س َ فُدْ دی نِل ْ آ م ِ ] (اِخ ) ابوالحسن . علی بن محمدبن سالم التغلبی آمدی . مردی که در اصول بحث زیاد کرده . اصل وی از آمد (دیاربکر) بوده
چمن افشارلغتنامه دهخداچمن افشار. [ چ َ م َ اَ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: یکی از مزارع کوهستانی سیرجان کرمان است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 367). در فرهنگ جغرافیایی آمده است : د
ابیوردیلغتنامه دهخداابیوردی . [ اَ وَ ] (اِخ ) محمدبن احمد الأبیوردی الکوفنی و کوفن یکی از قراء ابیورد است و یاقوت گوید: ابوالمظفر محمدبن ابی العباس احمدبن محمد ابی العباس احمدبن
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابن محمدبن ثوابةبن خالد الکاتب . مکنی به ابوالعباس . محمدبن اسحاق الندیم گوید: او احمدبن محمدبن ثوابةبن یونس ابوالعباس کاتب است . این خان
ابوالفتوحلغتنامه دهخداابوالفتوح . [ اَ بُل ْ ف ُ ] (اِخ ) یا ابوالفتح . شهاب الدین (شیخ ...) یحیی بن حبش بن امیرک السهروردی المقتول یاشهید معروف به شیخ اشراق و بعضی نام او را احمد گف
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن احمدبن یوسف بن حسین بن یوسف بن موسی الحصکفی الحلبی العباسی الشافعی ، مشهور به ابن منلا. شرح اخبار وی در چند تاریخ منظو