صیفیلغتنامه دهخداصیفی . [ ص َ ] (اِخ ) ابن رباع . ملقب به ذوالحکم . پدر اکثم بن صیفی است . رجوع به ذوالحکم شود.
صیفیلغتنامه دهخداصیفی . [ ص َ ] (اِخ ) ابن عامر الاوسی ، مکنی به ابوقیس و ابن الاسلت . شاعری جاهلی و از حکمای عرب و رئیس و خطیب و سالار جنگ مردم اوس بود. بتان را ناخوش داشت و چو
سیفی بخارائیلغتنامه دهخداسیفی بخارائی . [ س َفی ِ ب ُ ] (اِخ ) سیفی بخاری . از بخارا است و از آنجابشهر هری آمد و اکثر کتب متداوله را مطالعه کرد. دراثنای مطالعه بشعر نیز مشغول می بود و ش
سیفی خراسانیلغتنامه دهخداسیفی خراسانی . [ س َ فی ِ خ ُ ] (اِخ ) از جمله ٔ امرای ظریف گوی خراسان است . او راست : تا ز گل سر خط ریحان تو بیرون آوردجانم از تن غم هجران تو بیرون آورددر ازل
سیفی نیشابوریلغتنامه دهخداسیفی نیشابوری . [ س َ فی ِ ن َ ] (اِخ ) عوفی در لباب الالباب او را یاد کرده و نویسد: تألیفی ساخته است بصد عشق نامه که عاشق به معشوق نویسد در معانی و احوال که م
سیفی هراتیلغتنامه دهخداسیفی هراتی . [ س َ فی ِ هََ ] (اِخ ) سیف بن محمدبن یعقوب الهروی بسال 681 هَ . ق . در هرات متولد شد. معاصر و مداح ملک فخرالدین وملک غیاث الدین کرت است و تاریخ هر
سیفی بخارائیلغتنامه دهخداسیفی بخارائی . [ س َفی ِ ب ُ ] (اِخ ) سیفی بخاری . از بخارا است و از آنجابشهر هری آمد و اکثر کتب متداوله را مطالعه کرد. دراثنای مطالعه بشعر نیز مشغول می بود و ش
سیفی خراسانیلغتنامه دهخداسیفی خراسانی . [ س َ فی ِ خ ُ ] (اِخ ) از جمله ٔ امرای ظریف گوی خراسان است . او راست : تا ز گل سر خط ریحان تو بیرون آوردجانم از تن غم هجران تو بیرون آورددر ازل
سیفی نیشابوریلغتنامه دهخداسیفی نیشابوری . [ س َ فی ِ ن َ ] (اِخ ) عوفی در لباب الالباب او را یاد کرده و نویسد: تألیفی ساخته است بصد عشق نامه که عاشق به معشوق نویسد در معانی و احوال که م