سیرهلغتنامه دهخداسیره . [ رَ / رِ ] (اِ) پرنده ای است از جنس گنجشک و مانند جل و بلبل خوش آواز. (برهان ) (انجمن آرای ناصری ). مرغکی است خوش رنگ و خوش آواز. (آنندراج ). اطراغولیدی
سیرةلغتنامه دهخداسیرة. [ رَ ] (ع اِمص ) راندگی . اسم است تسییر را. || روش . اسم است سیر را. || (اِ) طریقه و هیأت . || خواربار. (منتهی الارب ).
غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهملغتنامه دهخداغرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم . [ غ ُ رَ رُ اَرِ م ُ کِل ْ ف ُ س ِ وَ ی َ رِ هَِ ] (اِخ ) از جمله ٔ کتابهای نفیس که مربوط به تاریخ سلاطین ایران و شرح احوال آنان
سیرةلغتنامه دهخداسیرة. [ رَ ] (ع اِمص ) راندگی . اسم است تسییر را. || روش . اسم است سیر را. || (اِ) طریقه و هیأت . || خواربار. (منتهی الارب ).