جاریابهلغتنامه دهخداجاریابه . [ ] (اِخ ) شهری است به خراسان و اندر وی معدن سیم است و سیمهائی که از معدن آنجا افتد به اندراب درم زنند. (حدود العالم ص 62).
قیتارلغتنامه دهخداقیتار. [ ] (اِ) قیثار. یکی از ابزارهای موسیقی و طرب که دارای سیمهائی است . ج ، قیاتیر. (از اقرب الموارد). نوعی از سه تار. (آنندراج ). معرب گیتار است .
سازلغتنامه دهخداساز. (اِ) آلت موسیقی . آنچه که نوازند مانند چنگ و عود و بربط و طنبور و قیچک و قانون و امثال آن . (از برهان ). نی و چنگ و هر چه بنوازند.(رشیدی ). چنگ . (شعوری ).