سیرابیشیردانtripeواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از آلایش خوراکی که شامل معدۀ چهارقسمتی نشخوارکنندگان است
سماقلغتنامه دهخداسماق . [ س ُ ] (اِخ ) نام یکی از دهستان های بخش چگنی شهرستان خرم آباد. موقعیت طبیعی کوهستانی ، هوای معتدل ومالاریایی . آب آن از رودخانه ٔ کشکان سراب رفتخان ، سر
حاتملغتنامه دهخداحاتم .[ ت ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن سعد طائی مکنی به ابوسفانه . مردی سخی و جوانمرد ازقبیله ٔ طی ّ که عرب به سخا و کرم وی مَثل زند: اکرم من حاتم طی . و در فارسی مثل
شیردانلغتنامه دهخداشیردان . (اِ مرکب ) آوند شیر. (ناظم الاطباء). ظرفی چون قوری که در آن شیر کنند و با چای آرند. ظرف برای شیر خوردن .ظرف شیرخوری . شیرخوری . شیردانی . (یادداشت مؤل