سیرآبیلغتنامه دهخداسیرآبی . (حامص مرکب ) سیرآب بودن . در نهایت سیرآب شدن . ری . (ترجمان القرآن ). طراوت و تازگی : چو آب از اعتدال افزون نهد گام ز سیرآبی بفرق آرد سرانجام . نظامی .
سیرابیشیردانtripeواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از آلایش خوراکی که شامل معدۀ چهارقسمتی نشخوارکنندگان است