سیدهلغتنامه دهخداسیده . [ س َی ْ ی ِ دَ ] (اِخ ) مادر مجدالدوله دیلمی و زوجه ٔ فخرالدوله دیلمی . رجوع به تاریخ گزیده ص 390، 392، 462 و 427 شود.
صیدحلغتنامه دهخداصیدح . [ ص َ دَ ] (ع ص ) مرد سخت بانگ . (منتهی الارب ). || اسب سخت آواز. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء).
سیدة بانولغتنامه دهخداسیدة بانو. [ س َی ْ ی ِ دَ ] (اِخ ) نام مادر احمدبن محمدبن خلف اللیث ، دختر محمدبن عمرولیث است . و خلف بن احمد را که خلف بانو گویند نسبت به جده کنند. (یادداشت ب
سیدة نساءالعالمینلغتنامه دهخداسیدة نساءالعالمین . [ س َی ْ ی ِ دَ ت ُ ن ِ ئِل ْ عا ل َ ] (اِخ )لقب فاطمه ٔ زهرا سلام اﷲ علیها. رجوع به فاطمه شود.
سیدهالغتنامه دهخداسیدها. [ س َی ْ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دره گز بخش نوخندان شهرستان دره گز. دارای 214 تن سکنه .آب آن از رودخانه . محصول آنجا غلات ، سیب زمینی و شغل اهالی
سیدة بانولغتنامه دهخداسیدة بانو. [ س َی ْ ی ِ دَ ] (اِخ ) نام مادر احمدبن محمدبن خلف اللیث ، دختر محمدبن عمرولیث است . و خلف بن احمد را که خلف بانو گویند نسبت به جده کنند. (یادداشت ب
سیدة نساءالعالمینلغتنامه دهخداسیدة نساءالعالمین . [ س َی ْ ی ِ دَ ت ُ ن ِ ئِل ْ عا ل َ ] (اِخ )لقب فاطمه ٔ زهرا سلام اﷲ علیها. رجوع به فاطمه شود.