سیب و تیبلغتنامه دهخداسیب و تیب . [ ب ُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) این لغت از اتباع است همچو تار و مار، خان و مان و امثال آن و به معنی سرگشته ، متحیر، مدهوش و حیران باشد. || سرگشتگی در
پوسیدگی سیاهblack rotواژههای مصوب فرهنگستانپوسیدگی میوه یا شاخۀ درختان سیب و انگور براثر حملۀ گونهای قارچ که به رنگ سیاه ظاهر میشود
پوسیدگی تلخbitter rotواژههای مصوب فرهنگستانپوسیدگی ناشی از قارچ در سیب و گلابی و به و انگور که نشانۀ آن تلخ شدن میوه است
غورهلغتنامه دهخداغوره . [ رَ / رِ ] (اِ) انگور نارسیده که مزه ٔ ترش دارد. (از غیاث اللغات ) (آنندراج ) . حِصرِم . (فرهنگ اسدی ) (مهذب الاسماء). حصرم و انگور نارسیده ٔ ترش . (نسخ
ارکلیلغتنامه دهخداارکلی . [ اَ ک ِ ] (اِخ ) قصبه ای است در ولایت قونیه و در شمال غربی کوه بلغار یعنی بوغا واقع است . چشمه های جاری و باغهای بسیار دارد. دارای 904 خانه و 295 دکان
میلغتنامه دهخدامی . [ م َ / م ِ ] (اِ) به معنی شراب انگوری است . (از فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ). || مطلق شراب اعم از اینکه از انگور حاصل آید یا مویز و خرما و جز آن . (از یاد