سیالغتنامه دهخداسیا. (ص ) مخفف سیاه است که در مقابل سفید باشد. (برهان ) (از فرهنگ رشیدی ) : ای برادر جز بزیر این ردا اندر نشداینهمه بوی ومزه بسیار با خاک سیا. ناصرخسرو (دیوان چ
سیالغتنامه دهخداسیا. [ س َ ] (اِ) سنارا گویند و آن دارویی است که در مسهلات بکار برند. (از برهان ). اسم فارسی سنا است و گفته اند عصاره ٔ آن است و گفته اند عصاره ٔ نبات دیگر است
سیاستلغتنامه دهخداسیاست . [ سیا س َ ] (ع اِمص ) پاس داشتن ملک .(غیاث اللغات ) (آنندراج ). نگاه داشتن . (دهار). حفاظت . نگاهداری . حراست . حکم راندن بر رعیت . (غیاث اللغات ) (آنند
حذفلغتنامه دهخداحذف . [ ح َ ] (ع مص ) بیفکندن . افکندن . (دهار) (دستوراللغة). انداختن . (از منتهی الارب ). انداختن و افکندن چیزی را. || حذف از ذنب فرس ؛ گرفتن موی از دم اسپ و ب
هلغتنامه دهخداه. (حرف ) حرف سی ویکم است از حروف هجای فارسی و بیست وهفتم از حروف هجای عربی . نام آن «ها» ونشانه ٔ آن در تحریر «هَ ، ه » است و به حساب جمل آن را به پنج دارند. و