سیاه سوختهلغتنامه دهخداسیاه سوخته . [ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) سیاه چرده . سخت سیاه . (یادداشت بخط مؤلف ). || دشنامی است دده ها و کاکاها را. (یادداشت بخط مؤلف ).
آفتاب گزواژهنامه آزاد(خراسانی؛ سفیدسنگ) سیاه سوخته، آنچه از آفتاب آسیب ببیند، میوه ای که زیاد بماند و در آفتاب بگندد.
نشفةلغتنامه دهخدانشفة. [ ن َ ش َف َ ] (ع اِ) سنگ سیاه سوخته . سنگ پای خار. نُشفَة. نَشفَة. نِشفَة. (منتهی الارب ). رجوع به نَشفَة شود.
نشفةلغتنامه دهخدانشفة. [ن ِ ف َ ] (ع اِ) سنگ سیاه سوخته . سنگ پای خار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نَشفَة. (منتهی الارب ). رجوع به نَشفَة شود. || چیزی اندک که در آوند باقی باشد.