سهرولغتنامه دهخداسهرو. [ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ بختیاروند هفت لنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 75).
شاپوریلغتنامه دهخداشاپوری . (اِخ ) دهی از دهستان کولیوند بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد واقع در 35 هزارگزی باختر الشتر و 19 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه . جلگه ای و سردسیرو مالاریاخیز است . جمعیت آن <span class="
شاوریلغتنامه دهخداشاوری . [ وِ ] (اِخ ) محمدبن ابراهیم الصنعائی معروف به شاوری . از قراء است و در حدود سال 839 هَ . ق .درگذشته است . از اوست : فکاهة البصر و السمع فی معرفة القرأات السبع. (از معجم المؤلفین ج 8 ص <span class="
شاهرویلغتنامه دهخداشاهروی . (ص مرکب ) شاه سیما. شاه شکل . شبیه به شاه . زیباروی . که رویی چون شاه دارد. شکوهمند : بپرسید و گفتش چه مردی بگوی که هم شاه شاخی و هم شاهروی . فردوسی .چه مردی بدو گفت با من بگوی که هم شاهخوئی و هم شاهرو