سوءاستفاده از حق ویژهabuse of privilegeواژههای مصوب فرهنگستانکاری که کاربر برخلاف سیاست یا مقررات سازمان انجام دهد
گوشمال دادنلغتنامه دهخداگوشمال دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) سیاست کردن . تنبیه کردن . گوشمال نمودن . تأذین . تعریک . عرک : زان سخن ها که بدو طبع ترا میل و هواست گوشمالش ده از انگشت بدان س
ترشیحلغتنامه دهخداترشیح . [ ت َ ] (ع مص ) تربیت و نیکو سیاست شتران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || نیک مراقبت کردن مال را. (از اقرب الموارد) (از المنجد). || اصل
تسویسلغتنامه دهخداتسویس . [ ت َ س ْ ] (ع مص ) شپشه در طعام افتادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). سو درافتادن در چیزی . || آراستن و