سیاراتلغتنامه دهخداسیارات . [ س َی ْ یا ] (ع اِ) ج ِ سیارة. قافله . کاروان : در اصل از برای اصحاب سیارات و بدارقه بقم قسمی کرده اند. (تاریخ قم ص 165). رجوع به سیارةشود. || کواکب ی
شاه سیاراتلغتنامه دهخداشاه سیارات . [ هَِ س َی ْ یا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب عالمتاب است . (برهان قاطع) (آنندراج ). کنایه از آفتاب است . (انجمن آرا).
ساراتفلغتنامه دهخداساراتف . [ ت ُ ] (اِخ ) شهری است در جنوب شرقی روسیه در کنار رودخانه ٔ ولگا، 518000 تن سکنه ، و صنایع فلزکاری و مواد غذائی دارد.